تراوش مهر خدا
تو بهتراویده مهر خدایی و من به تو چه بیمهرم! میشکنمت و هر بار، خود فرومیریزم. با وجود این، خدا تو را از من نمیگیرد. تو هستی و این منم که باید تکرار شوم؛ به خود آیم، به نخستینم.
هر بارآسمانیان آوازم میدهند: بیا! باری تعالی تو را بار میدهد. تا دیر نشده، باید بار یابم. مباد شیطان با دام نومیدیاش مرا در بند کشد و داغ بندگیاش را بر پیشانیام نهد. باید زود به خویشتنم بازآیم، سوی پروردگارم باز روم و از او نگسلم، هرگز. نقطه، نقطة سیاهی روی دلم را در دل شب، با قطره، قطرة آب دیدگانم بشویم، آبرو دهم و به صواب، صیقل. یا تواب مرا دریاب!
تاریخ : دوشنبه 94/3/4 | 2:35 عصر | نویسنده : محمدجعفر خانی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.